قهرمان صنعت ایران

تورقی بر زندگینامه دکتر رضا نیازمند و خدمات ارزنده او به صنعت ایران
0
893

سرزمین هنرپرور ایران مهد نام‌آوران و مفاخری است که این خاک پرگهر را همواره مرکز توجه جهانیان قرار داده‌اند؛ مفاخری که در دوره‌های گوناگون گنجینه‌ای از فرهنگ و نبوغ علمی بوده‌اند. هرچند کشور ما از لحاظ منابع طبیعی و خدادادی غنی است، اما اگر افراد مجرب و متخصص را برای تبدیل این منابع به ثروت نداشته باشیم، همه آن منابع هدر خواهند رفت. متاسفانه در ایران در ادوار مختلف تاریخ، به‌دلایل گوناگون به نخبگان علمی، فرهنگی و اقتصادی توجه لازم و کافی نمی‌شده است که شاید مهم‌ترین دلیل این بی‌مهری را بتوان فوبیای مدیران ارشد کشور از تسلط نخبگان و فرهیختگان بر مناصب مدیریتی دانست؛ ترسی که در نظر یک فرد برجسته از لحاظ علمی و اقتصادی، بیشتر جنبه طنز دارد تا واقعیت. یکی از افراد نامدار و نخبه صنعت ایران که زحمات بسیار ارزشمندی برای راه‌اندازی و احیای صنعت کشور در دوران قبل و بعدازانقلاب اسلامی، متحمل شده، دکتر رضا نیازمند است. نیازمند یکی از تکنوکرات‌هایی است که تاریخ ایران به او مدیون است.

«کتاب تکنوکراسی و سیاست‌گذاری اقتصادی در ایران» خاطرات شیرین و پندآموز مرحوم دکتر سید رضا نیازمند از زندگی شخصی و شغلی خود است که به‌دست آقای محمدعلی سعیدی به رشته تحریر درآمده است. روایت‌های این کتاب به‌مانند معلمی می‌ماند که شیفتگان درسش را در بخشی از تاریخ یک ملت سیر می‌دهد و در ایستگاه‌های متعدد، دانشجویان خود را به تفکر وامی‌دارد و هر کلاس درسش، روایتگر پایان‌نامه‌ای عمیق و عملیاتی با نمره الف است که می‌تواند راهگشای «آسیب‌شناسی و ضروریات توسعه صنعتی ایران» باشد. به‌عنوان یکی از ارادتمندان وی همواره علاقه داشتم از سرگذشت این مرد بزرگ مطلع شوم که این توفیق بزرگ با مطالعه این کتاب شامل حال اینجانب شد. شوق تسری آموزه‌های سرگذشت این بزرگ‌مرد به شیفتگان خدمت به صنعت و میهن عزیز، مرا واداشت تا با در اختیار گذاشتن برداشت‌های خود از کتاب روایات زندگی دکتر نیازمند از دو منظر «ویژگی‌های فردی و شخصیتی وی» و «وقایع و اتفاقات و فعالیت‌های دوران مدیریت وی» سهمی، هرچند کوچک در ارتقای نگرش مدیران دلسوز کشور داشته باشم و از سوی دیگر، مشوقی ایجاد کنم برای مطالعه این کتاب و سایر کتاب‌های ارزشمند در حوزه مدیریت.

محمدرضا کرمی شاهرخی

بخش اول: خصوصیات شخصی

دوران پرمشقت کودکی

پدر وی رئیس‌التجار همدان است؛ سیدی بزرگوار و دارای شهرت و آشنا با عرفان و تصوف. امضای او ذیل نامه‌‌ها با «صادق‌الحسینی»! اواخر جنگ جهانی اول است و شروع قحطی و وبا در ایران. پدر که همت خویش برای رفع گرسنگی مردم جزم کرده، مزرعه‌داران را از فروش گندم به انگلیسی‌ها که بخش زیادی از ایران را اشغال کرده بودند، منع و تمام دارایی خود را صرف خرید مایحتاج ایشان می‌کند. از همین روی، وقتی‌که نام شهرت وی را برای دریافت سجل می‌پرسند، افتخار نیازمند شدن را به‌واسطه بخشیدن هر آنچه داشته برای خود می‌خرد. می‌گوید همه‌چیز را بخشیدم و اکنون نیازمند شدم و نام فامیلی او بدین‌گونه «نیازمند» ثبت می‌شود. انگلیسی‌ها وقتی متوجه می‌شوند شخصی که مردم را به تحریک و عدم همکاری در فروش گندم به آن‌ها وادار می‌کند، رئیس‌التجار همدان است، برنامه دستگیری وی را می‌ریزند. در شب دستگیری پدر، نیازمند فراری می‌شود و این آغاز زندگی سخت و پر تب‌وتاب اوست. رنج دوری از پدر و سپس بیماری و از دست دادن او در کودکی و خانه به‌دوش بودن مادر سخت‌کوشش، «شوکت خانم»، همواره انگیزه‌بخش وی برای تلاش و پیشرفت بوده است.
نظم و دیسیپلین: وی فردی باجذبه، مرتب و دارای دیسیپلین تاثیرگذاری بود. در همه تصاویر، تقریبا یک سر و گردن هم به لحاظ قامت و هم از لحاظ تاثیر شخصیت، بالاتر می‌نماید.

سیر منطقی شغلی

او برخلاف بسیاری از داعیه‌داران مدیریت بر صنعت، از همان اوان نوجوانی به کار کردن در کارخانه و باز و بسته کردن ماشین‌آلات صنعتی عادت می‌کند، شروعی برای سیر پر چالش مدیریت صنعتی و اقتصادی او.
اهمیت و جدیت در کسب دانش روز: او همواره می‌آموزد و می‌آموزد. عطش سیری‌ناپذیرش در کسب علم و دانش چه زمانی را که در دارالفنون به تعلیم مشغول است و چه بعدازآن در دانشکده صنعتی ایران و آلمان و چه در عزیمت به آمریکا (آن‌هم فقط با داشتن پول بلیت و ۲۰۰ دلار در جیب!) و عزیمت مجدد به آمریکا برای تکمیل تحصیلات، هرگز تمامی ندارد.

مسلط بودن به تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری

تصمیم خوب گرفتن و خوب تصمیم گرفتن از خصوصیات برجسته نیازمند است. در جای‌جای سیر شغلی وی می‌بینیم که با خوش‌فکری تمام، تصمیمات تاثیرگذار و نجات‌بخش خود را می‌گیرد. به‌تنهایی عازم نقاط مختلف دنیا می‌شود، قرارداد، پیشنهاد و تصمیم‌سازی را در همان یکی دو روز در ملاقات با صاحبان دانش یا حرفه در داخل و خارج کشور به‌عمل می‌آورد و سبب پیشرفت شگرف آن دوران می‌شود.

پاکدستی و سلامت

دکتر نیازمند در زندگی دغدغه‌ای جز خدمت صادقانه به میهن و مردم ندارد، از این‌همه معاملات کلان صنعتی و ملی، هرگز کلاهی برای خود نمی‌دوزد. وقتی‌که وزارتخانه را ترک می‌کند، دغدغه ۳۵۰ هزار تومان بدهی هم آرامش نمی‌گذارد! همین پاکدستی است که حتی بعد از انقلاب باوجود داشتن مسئولیت‌های بزرگ در دوران پهلوی، مانع از هرگونه تعرضی به او می‌شود و شهید بهشتی، ریاست وقت قوه قضاییه نظر به تبرئه وی می‌دهد.

دلسوزی و رافت و اهمیت فوق‌العاده به کارکنان

سراسر عمر این مرد بزرگ، دلسوزی عمیق برای رشد و نوسازی صنعت ایران و مهرورزی به مردم پاک می‌شود. اوج این رافت و دلسوزی و اهمیت به کارمندان را زمانی می‌بینید که دو نفر از کارمندان معمولی و ناشناخته سرچشمه در نزدیکی رفسنجان تصادف می‌کنند در روز تعطیل شخصا پیگیر انتقال مجروحان به تهران می‌شود و به هویدا پیغام می‌دهد و هواپیمای شخصی او را در اختیار می‌گیرد تا دو مجروح بدحال را به تهران بیاورند و نجات دهند.

تکنوکرات قرآن پژوه

قهرمان صنعت ایران و تکنوکرات بزرگ این کشور، قرآن کریم را چنان تبیین می‌کند که گویی درس‌خوانده محضر عالمان برجسته دینی است. او نه‌تنها قیافه تکنوکرات دین‌گریز را به خود نمی‎‌گیرد، بلکه تألیفات متعدد در زمینه قرآن و قرآن‌پژوهی را در کارنامه خود به یادگار می‌گذارد.

بخش دوم: برداشت‌هایی از اتفاقات دوران فعالیت

 فرشته نوسازی و نجات صنایع

بسیاری از صنایع کوچک و بزرگ آن زمان به‌دلیل سوء‌مدیریت و ناآگاهی از مدیریت مبتنی بر اصول، زیان‌ده می‌شوند و نیازمند چون فرشته نجات به داد آن‌ها می‌رسد و آن‌ها را به شرکت‌های سودده تبدیل می‌کند. کارخانه‌های نساجی بهشهر، کارخانه اطلس بافت، کارخانه صنایع فلزی ایران، کارخانه چرم خسروی و کارخانه قند چناران ازجمله ده‌ها کارخانه‌ای هستند که از ورشکستگی به سوددهی و تداوم تولید می‌رسند. شاه‌کلید کار نیازمند پیاده‌سازی اصول درست حسابداری، تحلیل داده، حذف حواشی و کارکنان زائد بوده است.

تلاش برای فراهم‌کردن زیرساخت‌های استقلال صنعتی کشور

در جای‌جای زندگی حرفه‌ای نیازمند، عشق به استقلال صنعتی ایران موج می‌زند. او می‌داند که گرچه شاخ و برگ هم تزئین می‌کند اما او به ریشه می‌پردازد تا سال‌های سال مولد شاخ و برگ‌های زیبا باشد. وقتی‌که از دو کارخانه ایرانی «شورلت» و «فیات» یاد می‌کند، حس خود را این‌گونه بیان می‌کند: به فیات گفتیم «تو ما را مسخره کرده‌ای، یا در ایران بساز یا برو!» او مونتاژ چند قطعه برای فرار از عوارض را بسیار بد می‌داند و صاحبانش را نه کارخانه‌دار که گاراژدار توصیف می‌کند. درد نیازمند این است که نمی‌تواند روی مونتاژکاری شورلت در ایران اثر بگذارد، چراکه صاحب آن با رشوه دادن به نمایندگان مجلس و درباری‌ها مدت‌ها به نمایش مونتاژ در ایران ادامه می‌دهد. او و دکتر عالیخانی (وزیر وقت) ضوابطی را برای حمایت و دوری از صنعت مونتاژ وضع می‌کنند و در همان نخستین گام می‌گویند بدنه اتومبیل باید در ایران ساخته شود. علیرغم خشنودی و باور شاه از سماجت آن‌ها در این مهم، شاه به آن‌ها ۶ ماه مهلت می‌دهد. آن‌قدر این مرد بزرگ شوق دارد که سراغ یکی از بهترین آهنگرهای وقت می‌رود، او را تشویق می‌کند که بدنه جیپ را بسازد و آنگاه با حمایت از این صافکار به‌نام «علی‌اصغر قندچی»  اولین ماشین جیپ تولید می‌شود که بدنه آن ساخت ایران است و دیدن آن در نمایشگاه باعث تعجب شاه می‌شود. به پاس این خدمت، او به قندچی مجوز ساخت اولین کارخانه ساخت کامیون را می‌دهد و قندچی یکی از ثروتمندان بزرگ ایران و مالک شرکت ایران‌کاوه می‌شود که تا زمان انقلاب کامیون‌های ماک را در ایران تولید می‌کرد. علی‌اصغر قندچی یا علی آهنگر (۱۳۹۸-۱۳۰۷) در سال‌های پایان حیات خود، هر از چندگاهی عصابه‌دست به کارگاه تعطیل‌شده ایران کاوه سر می‌زد. پس از انقلاب، شرکت ایران‌کاوه مصادره ‌شد و به قول یکی از وزرای صنعتی علیرغم پیگیری برای بازگرداندن برخی از این کارخانه‌ها به صاحبان آن‌ها، متاسفانه به‌دلیل عدم درک درست از فضای صنعتی، صنعت بسیار مظلوم واقع شده و قلب بسیاری از صنایع صاحب‌نام از تپش باز ‌ایستاد و به قول همین وزیر، بعضی از آن‌هایی که پس از انقلاب متولی اصلاح سرمایه‌گذاری‌های صنعتی شدند از صاحبان سرمایه‌ای بودند که «نخود و لوبیا» فروش بودند نه صنعتگر!
نیازمند، خیامی‌ها را خیامی می‌کند که در صنعت اتومبیل کشور حرف اول را می‌زدند. آن‌ها با ۲ میلیون تومان سرمایه با نیازمند مشورت می‌کنند که چگونه در خودروسازی وارد شوند. او به بانک توسعه صنعتی، توصیه وام ایشان را می‌کند، از وزیر اقتصاد دکتر یگانه برای آن‌ها کمک می‌طلبد، او را ترغیب به مذاکره با شرکت‌های انگلیسی و آلمانی می‌کند و درنهایت روزی شاه برای افتتاح کارخانه ایران ناسیونال ناباورانه دعوت می‌شود، او به‌شدت شایعه حمایت شاه از خیامی‌ها را رد می‌کند، چون در جریان ریز مسائل آن‌ها قرار دارد. این یک واقعیت فراموش نشدنی است که ایران، فرزندانی برجسته دارد که می‌توانند این کشور را به قله توسعه واقعی برسانند.
ساخت کارخانه‌های متعدد سیمان، ذوب‌آهن اصفهان، ماشین‌سازی اراک، آلومینیوم اراک، ماشین‌سازی تبریز، تراکتورسازی تبریز و غیره، هر کدام داستان پر فراز و نشیب خود را دارند و این از ویژگی شخصیتی و مدیریتی نیازمند است که آن‌ها را متولد می‌کند.
نیازمند وقتی‌که می‌گوید: «تاکسی‌های ایران ناسیونال در لهستان، رومانی و عربستان می‌درخشید یا جوراب استارلایت در شانزه لیزه فروخته می‌شد یا برای کفش ملی در مسکو صف خرید تشکیل می‌شد»، انگار که اشک‌های غرور، این دلاور صنعت را می‌توان دید. نویسنده این مقاله صنعتگران را این‌گونه دیده که هدفی جز توسعه نداشته‌اند. برخورداری از زندگی پر زرق‌وبرق به‌هیچ‌وجه هدف آن‌ها نبوده و اقناعشان نمی‌کرده است. وقتی‌که از زبان نیازمند می‌شنوی که خیامی گفته بود قصد دارد ۹۵ درصد ثروت خود را به تاسیس مدارس صنعتی در ایران اختصاص دهد و ۵ درصد را هم به زن و فرزندانش، عمق دلسوزی صنعتگران واقعی این مرزوبوم را درک می‌کنید.
وقتی‌که نیازمند می‌گوید به حاجی برخوردار عرض کردم صرفا با واردات تلویزیون روز ما شب نمی‌شود و اگر تلویزیون را در داخل نسازی، امتیاز ساخت را به کس دیگری می‌دهم، می‌توان طلوع کارخانه‌های پارس الکتریک را دید که هنوز هم شعاع نیمه‌افروز آن در کشور خودنمایی می‌کند.

پدر نیازمند، «صادق‌الحسینی» رئیس‌التجار همدان است و در دوران اشغال ایران ازسوی انگلیسی‌ها و شیوع وبا و قحطی، سرمایه خود را وقف کمک به مردم گرسنه کرده و مردم را از فروش غلات به سربازان انگلیسی منع می‌کند. زمانی که برای گرفتن شناسنامه می‌رود، می‌گوید «همه‌چیز خود را بخشیدم و اکنون نیازمند شدم» و بدین ترتیب فامیل او نیازمند می‌شود و فرار او از بیم دستگیری ازسوی انگلیسی‌ها دوران پرمشقتی در زندگی نیازمند  می‌شود

نیازمند موسس

دلاورمرد صنعت ایران با عمق وجود لمس کرده بود که فقر مدیریت و تخصص در کشور چه ضربات سهمگینی به اقتصاد و صنایع مملکت وارد می‌کند. او «مرکز راهنمایی صنایع» را که قبلا ازسوی کارشناسان خارجی اداره می‌شد را به «سازمان مدیریت صنعتی» تبدیل می‌کند و این تشکیلات را به تصویب هیات دولت وقت می‌رساند و به اقصی نقاط جهان سفر می‌کند تا کارشناسان برجسته و به‌ویژه اساتید ایرانی را برای آن جذب کند. با موسسات معتبر بین‌المللی در زمینه تقویت این سازمان قرارداد منعقد و افراد را برای تحصیلات خاص به خارج گسیل می‌کند. خلاصه اینکه تمام سعی او بر این است که پیوندی با علوم روز مدیریت در دنیا برقرار کند و تنگنای اصلی کشور را که برنامه‌ریزی، هدایت، کنترل صنعت کشور را بر عهده دارد، متعالی سازد. هم‌اکنون نیز سازمان مدیریت صنعتی ایران را می‌توان یکی از موثرترین زیرساخت‌های دانش‌افزایی مدیران در ایران دانست. دانشگاه صنعتی شریف از دیگر یادگارهای اوست که با تلاش‌های بی‌وقفه دکتر مجتهدی تاسیس می‌شود و دکتر نیازمند در کنار او از ابتدای تاسیس تا زمان انقلاب عضو هیات امنای دانشگاه و عامل موثر است، به‌گونه‌ای که به گفته خودش در یک جلسه هیات امنا نیز غیبت نمی‌کند.

جالب است بدانید که نیازمند خیامی‌ها را خیامی می‌کند که در صنعت اتومبیل کشور حرف اول را می‌زدند. آن‌ها با ۲میلیون تومان سرمایه با نیازمند مشورت می‌کنند که چگونه در خودروسازی وارد شوند. او به بانک توسعه صنعتی، توصیه وام ایشان را می‌کند، از وزیر اقتصاد دکتر یگانه برای آن‌ها کمک می‌طلبد و او را ترغیب به مذاکره با شرکت‌های انگلیسی و آلمانی می‌کند و درنهایت روزی شاه برای افتتاح کارخانه ایران ناسیونال ناباورانه دعوت می‌شود. او به‌شدت شایعه حمایت شاه از خیامی‌ها را رد می‌کند، چون در جریان ریز مسائل آن‌ها قرار دارد

امان از جهان سوم

جهان ‌سوم گویا همواره گزاره‌ها، استنتاج‌ها و نقیض‌های خاص خود را دارد. نیازمند در کنار فعالیت‌ها و موفقیت‌ها، خاطرات تلخی را هم تجربه می‌کند که گویا بعضی از این خاطرات حکایت امروز ما است. نیازمند بدترین خاطره دوران کاری خود را این‌گونه تعریف می‌کند که در اوج رشد اقتصادی چندساله ۱۴ درصدی در سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۶، چگونه شاه به‌دلیل حسادت و برجسته شدن کار مدیران صنعتی و اقتصادی، تیم اقتصادی را از هم می‌پاشد و آقایان عالیخانی و یگانه را بدون دلیل از کار برکنار می‌کند. دکتر یگانه خبر برکناری خود را از تلویزیون می‌شنود و همان لحظه دچار سکته می‌شود و کارش به بیمارستان می‌کشد! دکتر عالیخانی هم شخصی است که به‌شدت موردتوجه دکتر نیازمند است. او عالیخانی را فردی می‌داند که بیکاری را از ۲۰ درصد به‌جایی رساند که از خارج نیرو وارد می‌کردند ولی به‌دلیل استقلال فکری، محبوبیت زیاد و تکیه بر اصول، مورد حسادت و خشم شاه مملکت قرار می‌گیرد.

شلاق زدن بروکراسی بر رشد کشور

در نظام حکومت‌داری چند صد ساله ایران همواره بروکراسی و دیوانسالاری کارکرد خود را به‌گونه‌ای تعریف کرده که ضمن حرکت در سایه و پاسخگو نبودن، بیشترین منافع درآمدی کشور را عاید خود کند. نزدیکی به شاهان و حاکمان، گرفتن عناوین و القاب، مجیزگویی و زیرآب زنی کسانی که خدمت می‌کنند در اولویت این نگرش بوده است. دوران نیازمند نیز خارج از دوران شلاق بروکراسی بر پیکره تکنوکراسی و فن‌سالاری نیست. سازمان بازرسی شاهنشاهی، درباریان، خویشاوندان و توقعات آن‌ها، پرونده‌سازی برای فرد پاکدستی چون نیازمند هم آزاردهنده بوده است. این رادمرد صنعت ایران با حالت قهر در مراسم افتتاح ماشین‌سازی و تراکتورسازی تبریز ظاهر می‌شود، آن‌چنان فشار عصبی در زمان مدیرعاملی مس سرچشمه بر او وارد می‌شود که اطبای ایران از تشخیص بیماری وی ناامید می‌شوند. او را به آمریکا اعزام می‌کنند و ۱۵ روز در بیمارستانی در نیویورک بستری می‌شود و هنگام راه‌اندازی معدن مس، استعفای خود را تقدیم می‌کند. نیازمند علیرغم میل باطنی به‌دنبال حضور تیمسار پاکروان به‌دلیل وابستگی‌اش به ساواک در شرکت ملی مس بوده تا از شر حسادت و گزند فردوست به‌عنوان بازرس شاهنشاهی در امان بماند. مفید فایده بودن سازمان‌های بازرسی زمانی است که هدف ایشان تمرکز بر صحت فرآیندها و گردش کارهای یک سازمان باشد، نه بر مصادیق و مچ‌گیری از افراد که متاسفانه این رویکرد همچنان اصلاح نشده است. اینجانب به‌عنوان یک مدیر صنعتی با ۲۵ سال سابقه کار با یقین کامل عرض می‌کنم که اگر مدیری قصد سوء‌استفاده داشته باشد، راه گریز برای او همواره فراهم است و شاید بهترین سازوکار انتخاب فرد شایسته و حکمفرما کردن نظام بازرسی متمرکز بر صحت فرآیندهای سازمانی است. عدم تاثیر بازرسی با مفهوم مچ‌گیری حتی بر خود سازمان‌های بازرسی هم پوشیده نیست اما حلاوت و شیرینی حضور توام با قدرت و امکان امتیازگیری و سهم‌خواهی از شرکت‌ها و سازمان‌ها بر اعتراف به این حقیقت توسط ایشان سرپوش گذاشته است. سلطه این بروکراسی و دیوان‌سالاری هم‌اکنون نیز نمایان است. رشد اندک اقتصادی فعلی ایران گرچه بخشی از آن به‌دلیل تحریم است اما بخش زیاد آن به‌دلیل تسلط مرکزنشینان بروکرات بر کشور است. ثمره کارکرد متخصصان فن‌سالار رشد «اقتصاد تولیدی» است، اما ثمره کارکرد دیوانسالاری و بروکراسی رشد «اقتصاد اداری» است به نحوی‌که هزاران هلدینگ و شرکت‌های زیرمجموعه آن‌ها، زاییده همین نگرش است. هزاران عضو هیات مدیره، کارمند ستادی، حق حضورها، پاداش‌ها، حقوق‌های نامتعارف و غیره، این امر را بر آن‌ها مشتبه می‌کند که در رشد اقتصاد نقش‌آفرینی می‌کنند، درحالی‌که این چاه شاید کمی آب تولید کند اما بیشتر تنوری است که نان این‌گونه آدم‌ها را مهیا می‌کند. در اینجا خبری از تولید و بهره‌وری نیست. از همین رو گریزی نیست جز کوچک‌تر کردن دولت و شرکت‌های عمومی و دولتی و راهی نیست جز خداحافظی کردن با کارمندان ستادی غیرموثر و بدون بهره‌وری تا راه تنفس اقتصاد تولیدی باز شود.

نیازمند، حق بزرگی بر صنعت مس ایران دارد. او اختلاف شرکت مس با شرکت سلکشن تراست انگلیس که کارهای اکتشافی را انجام داده بود، حل و به‌سرعت با مدیر شرکت آناکاندا در آمریکا ملاقات می‌کند. کارشناسان برجسته‌ای را که در شیلی کار کرده بودند به ایران می‌آورد. طرح و معماری سرچشمه را می‌ریزد و در چند سال پروژه سرچشمه را با آن جغرافیای وسیع و گسترده و تنوع محصولات به پیشرفت بسیار خوبی می‌رساند

صنعت مس، مدیون نیازمند

دهه چهل است و ایران غنی و سرشار از ذخیره‌های معدنی، چشمه‌ای را به جهان نشان می‌دهد و یکی از بزرگ‌ترین معادن مس جهان در سرچشمه کشف می‌شود. ابعاد تاثیرگذاری این معدن بر اقتصاد ایران آن‌چنان جذاب است که شخص شاه دخالت می‌کند تا این معدن از بخش خصوصی خریداری شود و نیازمند برای این تحول بزرگ بهترین انتخاب است. او به‌عنوان مدیرعامل و رئیس هیات مدیره مس سرچشمه انتخاب می‌شود. درک او از اهمیت صنعت مس به‌گونه‌ای است که سریعا اساسنامه آن را تهیه می‌کند، به تصویب مجلس شورا و سنا می‌رساند، با شاه شرط و عهد می‌کند کسی در کار او دخالت نکند و بودجه را به‌موقع به او برسانند. نیازمند، اختلاف شرکت مس با شرکت سلکشن تراست انگلیس که کارهای اکتشافی را انجام داده بود، حل می‌کند. به‌سرعت با مدیر شرکت آناکاندا در آمریکا ملاقات می‌کند. کارشناسان برجسته‌ای را که در شیلی کار کرده بودند، به ایران می‌آورد. طرح و معماری سرچشمه را می‌ریزد و در چند سال پروژه سرچشمه را با آن جغرافیای وسیع و گسترده و تنوع محصولات به پیشرفت بسیار خوبی می‌رساند. متاسفانه بیماری او حاد و سبب بستری و جدایی‌اش از مس سرچشمه می‌شود و مهندس تقی توکلی را به‌جای خود معرفی می‌کند که او نیز زحمات فوق‌العاده‌ای را در فازهای پایانی مس سرچشمه متحمل می‌شود.
نیازمند وقتی از خاطرات تلخ خود در سرچشمه می‌گوید، ردپای سپهبد فردوست و بازرسی شاهنشاهی و پرونده‌سازی‌ها علیه وی دوباره مشهود می‌شود. وی این‌بار هم آماج حملات حسودها و کینه‌ورزها قرار می‌گیرد. پرسشی که همواره برای اینجانب به‌عنوان یک مدیر صنعتی بی‌پاسخ مانده، این است که چرا وقتی اداره یک شرکت به قانون تجارت محول می‌شود و این قانون برای تک‌تک اتفاقات و تصمیم‌گیری‌های یک شرکت، اساسنامه، آیین‌نامه، روش تصمیم‌گیری، حسابرسی و بازرسی قانونی مقرر کرده، بازهم ورود و استقرار افراد و نهادهای بیرونی تا ریزترین جزئیات را شاهد هستیم.
ناگفته نماند با انتخاب ضعیف و نامناسب هیات مدیره شرکت‌ها که «مهم‌ترین ابزار حاکمیتی» در یک شرکت است، فقط به خاطر گرفتن حقوق و پاداش با مدخلیت افراد قدرتمند در بدنه حاکمیت، انتظار معجزه از قانون تجارت یا بازرسی‌های بیرونی را نمی‌توان داشت و نقش هیئت‌مدیره به‌عنوان مهم‌ترین ابزار حاکمیتی یک بنگاه بسیار کم‌رنگ شده و در غیاب این نهاد، شرایط برای مانور حداکثری و حتی سوءاستفاده‌ها از این قدرت برای مدیران عاملی که به‌ویژه از شایستگی‌ها و سلامت کافی برخوردار نباشند، هموار می‌شود.
به‌هرروی، خبر مزاحمت‌های تلخ بازرسی آن‌چنان اثر سوء خود را آشکار می‌کند که پس از اولتیماتوم‌ها، نیازمند به دستور شخص شاه، بازرسی شاهنشاهی از شرکت مس بیرون می‌رود و تمامی پرونده‎‌ها بسته می‌شوند.

نیازمند و حرکت تاریخی برای انرژی اتمی

«۳ میلیارد دلار برای نیروگاه بوشهر هزینه کرده‌ایم، اما یک کیلو اورانیوم هم نداریم»، این سخن را اکبر اعتماد، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی به نیازمند می‌زند و از او استمداد می‌خواهد. حالا نیازمند شرکتی خصوصی به‌نام یوریران تاسیس کرده است. شاه نگران آبروی خودش است، چراکه سوخت برای نیروگاه بوشهر ندارد. او به اکبر اعتماد می‌گوید این مشکل را به نیازمند بده حل کند، بهتر از او گیرت نمی‌آید. نیازمند به آفریقای جنوبی پرواز می‌کند، خیلی خوشبین است اما تقریبا همه تولیدکنندگان اورانیوم دست رد به سینه او می‌زنند، چراکه محصول خود را تا ۱۰ یا ۱۵ سال، پیش‌فروش کرده‌اند. روز آخر سفر است و ناامیدانه و دست‌خالی می‌خواهد به ایران برگردد. در ملاقات آخر، مدیر یکی از شرکت‌ها می‌گوید، ما اورانیوم برای فروش نداریم اما اگر می‌خواهید من برای بازدید معدن می‌روم، تو هم با ما بیا. نیازمند او را در این سفر همراهی می‌کند. در بازدید از خط متوجه می‌شود که آن‌ها ۴ خط فرآوری دارند. به مدیر شرکت می‌گوید تو یک خط پنجم اضافه کن و تولید اضافه را به ما بده. او می‌گوید هزینه آن زیاد و حدود ۴۰ میلیون دلار است. نیازمند در فرصت کوتاهی تایید اکبر اعتماد و هیات دولت را می‌گیرد و توافق این سرمایه‌گذاری را می‌نویسد و درنهایت ایران را شریک سهام شرکت «راسینگ آفریقای جنوبی» می‌کند و خوراک ۱۷ سال نیروگاه اتمی بوشهر تضمین می‌شود. خدمات نیازمند و شرکت یوریران به همین‌جا ختم نشد، او مناقصه بین‌المللی برای اکتشافات پهنه‌های مستعد ایران برگزار کرد، ۴ شرکت معتبر آلمانی، استرالیایی، فرانسوی و انگلیسی را انتخاب و ۸۰۰ هزار کیلومتر از وسعت میهن عزیزمان را پرواز اکتشافی کردند. ثمره این حرکت نیازمند، بانک اطلاعات اکتشافی کم‌نظیر سازمان انرژی اتمی است که در آن بسیاری از محدوده‌های مستعد کشور و عناصر معدنی آن‌ها شناسایی شده است. شناسایی دو محدوده مستعد استخراج اورانیوم در یزد و بندرعباس هم از دستاوردهای مدیریتی نیازمند است.

نیازمند رئیس اولین کنوانسیون بزرگ بهره‌وری در ژاپن و به مدت ۷ سال عضو هیات مدیره مدرسه بین‌المللی تورین در ایتالیا بود. آوازه او به رئیس اتاق بازرگانی سوئد می‌رسد و او نیازمند را برای نجات شرکت در شرف ورشکستگی ولوو فرامی‌خواند. به مدت ۶ ماه هر هفته چهارشنبه‌شب تا جمعه‌شب به سوئد پرواز می‌کند تا یک روش جدید تولید را برقرار کند. این روش در چندین کارخانه دیگر سوئد نیز اجرا می‌شود و خبر این موفقیت به پادشاه سوئد می‌رسد و مدال شوالیه را در سال ۱۹۷۶ به نیازمند اهدا می‌کند

نیازمند و حضور در شرکت‌ها و موسسات معتبر خارجی

دکتر نیازمند از اعضای مطرح سازمان بهره‌وری آسیایی بود. او از این سازمان مدال طلا دریافت و در جلسات متعدد این سازمان شرکت کرد. او همچنین رئیس نخستین کنوانسیون بزرگ بهره‌وری در ژاپن و به مدت ۷ سال عضو هیات مدیره مدرسه بین‌المللی تورین در ایتالیا بود. آوازه او به رئیس اتاق بازرگانی سوئد می‌رسد و او نیازمند را برای نجات شرکت در شرف ورشکستگی ولوو فرامی‌خواند. نیازمند پس از بررسی‌های دقیق توصیه می‌کند روش تولید را از Mass Production به Batch Production تغییر دهند تا بهره‌وری کارگران را اندازه‌گیری و انگیزه آن‌ها را بیشتر کنند. او به مدت ۶ ‌ماه هر هفته به سوئد پرواز می‌کند تا این روش جدید تولید را برقرار کند. این روش در چندین کارخانه دیگر در سوئد نیز اجرا می‌شود و خبر این موفقیت به پادشاه سوئد می‌رسد و مدال شوالیه را در سال ۱۹۷۶ به نیازمند اهدا می‌کند. آوازه کارکرد نیازمند در مس سرچشمه آن‌چنان بود که رئیس دولت پاناما از او دعوت می‌کند که مشاور معدنی وی شود و برای او و همسرش پاسپورت پانامایی صادر می‌کند. آوازه دلاورمرد صنعت ایران نه‌تنها ایران را در برگرفت، بلکه شعاع وجودی او در عرصه بین‌المللی نیز تاثیرگذار بود.

برداشت آخر

نیازمند را جزو افراد فوق‌العاده موثر توسعه صنعتی ایران می‌توان دانست؛ این افراد دلسوزانی بودند که حتی در لحظه مرگ هم برای صلاح و رستگاری کشور نسخه داشتند و دل می‌سوزاندند و صد حیف که قدرشان دانسته نشد. اکنون هم ازاین‌دست افراد کم نیستند که پتانسیل بارور کردن درختانی که نیازمندها کاشتند را در خود می‌بینند و توسعه صنعتی ایران آرزوی‌شان است. اتفاقات مهمی در مسیر خودکفایی و استقلال صنعتی ایران در حوزه‌های مختلف معدنی و صنعتی رخ‌داده، اما من بدین نکته بازمی‌گردم، به سطحی که اکنون دست‌یافته‌ایم، «حداقل استحقاق و توان ایرانیان نیازمندتبار» است، به این حرف رضا نیازمند باور دارم که اگر به استحقاق واقعی توسعه صنعتی به‌دست پر توان متخصصان دلسوز این مرزوبوم برسیم، آن‌گاه نه‌تنها ۱۰ تا ۲۰ درصد بیکاری را شاهد نخواهیم بود، بلکه باید نیروی کار از خارج کشور وارد کنیم.